زیبایی تو هزار پاره
زشتی بردش به یک اشاره
چند بار بگفتمت بری باش
زین گرسنه شکم باره
یک عمر ترا اسیر خود کرد
عبرت نکنی و نیست چاره
بر بام غرور گرت نشاند
رندانه ترا کند نظاره
افتی به درون چاه غفلت
گردد تن تو پاره پاره
هر کس به خیال خویش دانا
زندانی عقل بی قواره
از دیدن روی دوست محروم
بیماری و درد بی نشانه
دارنده برای ما بنا کرد
صد گلشن و باغ جاودانه
گشتیم به حریم دوست مهمان
روزان و شبان شادمانه
این حرمت و این عزیزی ما
بر پا ز یار مهربانه
تا آنکه عنان به دست ما کرد
گشتیم همگی رئیس خانه
آن روز خوش و بهار خوش رفت
هر کس ساز خود زند خودسرانه
آن نظم و نظام ها فرو ریخت
بی نظم و حساب و صد بهانه
اکنون هر آنچه هست زشت است
زشتی شده چهره زمانه
از دین و مذهب و هر آئین
بازیچه ما گشته و کی زند جوانه
باید ببریم دست نجات سوی خداوند
باز آورد آن عزت و آن عشق یگانه
ما را به تن و روح و روان پاک نماید
باز آید آن مرغ سفر کرده سوی آشیانه
20593 بازدید
2 بازدید امروز
14 بازدید دیروز
56 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian